خانهمقالاتبررسی ۵ پروژه موفق NFT و دلایل شهرت آنها

بررسی ۵ پروژه موفق NFT و دلایل شهرت آنها

30 دقیقه تایم مطالعه
بررسی ۵ پروژه موفق NFT و دلایل شهرت آنها

بازار توکن‌های غیرمثلی (NFT) از سال ۲۰۲۱ به یک ترند داغ در دنیای ارزهای دیجیتال تبدیل شد. پروژه‌های متنوعی در این حوزه ظهور کردند که هر کدام به شکلی منحصربه‌فرد به موفقیت رسیدند. در ادامه، پنج پروژه برتر NFT که هر یک به دلیل خاصی مشهور شده‌اند را به‌طور جامع بررسی می‌کنیم. در این تحلیل به مدل درآمدزایی، جامعه‌سازی، هویت بصری، تیم اجرایی، موفقیت فروش اولیه/جذب سرمایه و نوآوری فنی هر پروژه می‌پردازیم. این مطالب با ذکر مثال‌های واقعی، اعداد و روایت‌های جذاب همراه است تا تصویری روشن از دلایل موفقیت هر پروژه ارائه شود.

5 پروژه مطرح موفق در بازار NFT

CryptoPunks – پیشگام کلکسیون‌های NFT با هنر پیکسلی

تصور کنید مجموعه‌ای از تصاویر دیجیتال ۲۴×۲۴ پیکسلی که در ابتدا رایگان عرضه شدند، چند سال بعد به میلیون‌ها دلار قیمت برسند! این دقیقاً داستان کریپتوپانک‌ها (CryptoPunks) است؛ پروژه‌ای پیشگام که در سال ۲۰۱۷ توسط استودیوی مستقل Larva Labs (مت هال و جان واتکینسون) خلق شد. کریپتوپانک‌ها شامل ۱۰٬۰۰۰ چهره پیکسلی منحصر‌به‌فرد هستند که نخستین بار به‌صورت رایگان روی بلاک‌چین اتریوم منتشر شدند و هر کاربر دارای کیف‌پول اتریوم می‌توانست یک پانک را به‌رایگان مطالبه کند. این رویکرد غیرمعمول درآمدزایی – که در واقع در ابتدا هیچ درآمد مستقیمی برای سازندگان نداشت – بعدها با افزایش نجومی ارزش پانک‌ها جبران شد. به مرور، بازار ثانویه کریپتوپانک‌ها رونق گرفت و Larva Labs از طریق کارمزد معاملات در پلتفرم اختصاصی خود به درآمد رسید. در سال‌های بعد، هرچند خود لاروا لبز فروش اولیه‌ای نداشت، اما ارزش کل فروش ثانویه کریپتوپانک‌ها از ۳ میلیارد دلار فراتر رفت که سهمی از آن نصیب خالقان پروژه شد.

جامعه و شهرت: کریپتوپانک‌ها در ابتدا بیشتر یک پروژه هنری/آزمایشی بودند، اما به‌تدریج به نمادی از فرهنگ NFT بدل شدند. جامعه‌ای از کلکسیونرهای پیشرو و افراد مشهور به سمت این آثار جذب شدند. داشتن یک پانک به نشانه پرستیژ در دنیای رمزارز تبدیل شد و حتی چهره‌های مشهوری نظیر جی‌زی، سرمایه‌گذاران بزرگ و کلکسیونرهای هنری سنتی به جمع دارندگان پیوستند. هر پانک تصویری منحصربه‌فرد و هویتی خاص دارد – از انسان‌های معمولی گرفته تا انواع کمیاب: فقط ۹ پانک از نوع بیگانه (Alien)، ۲۴ میمون و ۸۸ زامبی در میان ۱۰هزار توکن وجود دارد که همین rarity یا کمیابی، رقابت کلکسیونرها را برای تصاحب آن‌ها شدیدتر کرد. این کمیابی منجر به فروش‌های تاریخی شد؛ مثلاً یکی از پانک‌های بیگانه (Punk #5822) در فوریه ۲۰۲۲ با قیمت حیرت‌آور ۸٬۰۰۰ اتریوم (معادل ۲۳٫۷ میلیون دلار) به فروش رفت و رکورد بالاترین قیمت کریپتوپانک را شکست. چنین ارقامی CryptoPunks را به تیتر رسانه‌ها کشاند و نشان داد آثار پیکسلی کوچکی که روزی ۵۰ دلار ارزش داشتند، اکنون در حد آثار هنری گران‌بها معامله می‌شوند.

طراحی و هویت بصری: سبک بصری کریپتوپانک‌ها عامدانه مینیمال و پیکسلی است. هر تصویر یک آواتار ۲۴ در ۲۴ پیکسلی با ترکیبی تصادفی از ویژگی‌ها (مو، عینک، کلاه و ...) است. این ظاهر پیکسلی که الهام‌گرفته از جنبش سایبرپانک و فرهنگ پاپ دهه‌های گذشته است، در زمان خود بدیع بود و بعداً الهام‌بخش صدها مجموعه آواتاری دیگر شد. جالب اینکه با وجود رزولوشن پایین، همین چهره‌های ساده تنوع بالایی داشتند و خلاقیت در طراحی آن‌ها موج می‌زند. Larva Labs با ترکیب ویژگی‌های مختلف، اطمینان حاصل کرد که هیچ دو پانکی شبیه هم نباشند. این رویکرد مولد (Generative) بعدها توسط پروژه‌های فراوانی تقلید شد. کریپتوپانک‌ها ثابت کردند که هنر دیجیتال الزماً نیازی به گرافیک پیچیده ندارد و می‌تواند با کمترین پیکسل‌ها نیز هویت‌آفرین باشد.

تیم و پشتوانه اجرایی: Larva Labs متشکل از دو برنامه‌نویس خلاق بود که پیش از کریپتوپانکس نیز پروژه‌های نرم‌افزاری داشتند. هال و واتکینسون با روحیه‌ای آزمایشی این مجموعه را خلق کردند و حتی انتظار نداشتند به چنین موفقیتی برسد. اما پس از رشد فضای NFT، نام Larva Labs به‌عنوان پیشگام NFTهای کلکسیونی مطرح شد. آن‌ها بعدها پروژه‌های NFT دیگری مثل Meebits را نیز عرضه کردند. سرانجام در مارس ۲۰۲۲، شرکت Yuga Labs (خالقان Bored Ape) امتیاز مالکیت معنوی کریپتوپانک‌ها و می‌بیت‌ها را از Larva Labs خریداری کرد. یوگا لبز بلافاصله اعلام کرد که حقوق تجاری و IP کریپتوپانک‌ها را به دارندگانشان واگذار می‌کند – حرکتی که Larva Labs قبلاً انجام نداده بود. این تغییر مالکیت باعث شد جامعه‌ی پیرامون کریپتوپانک‌ها بیش از پیش رشد کند و برنامه‌های خلاقانه‌ای برای استفاده از این کاراکترهای نوستالژیک در محصولات جانبی، بازی‌ها و even دنیای مد و هنر شکل بگیرد. به بیان دیگر، Yuga Labs با دراختیارگرفتن کریپتوپانک‌ها، به دوام و پویایی این پروژه در بلندمدت کمک کرده و فصل تازه‌ای برای این مجموعه رقم زده است.

نوآوری فنی: کریپتوپانک‌ها از منظر فنی نیز یک دستاورد محسوب می‌شوند. این پروژه قبل از پیدایش استاندارد ERC-721 (استاندارد رایج NFT) شکل گرفت و در واقع الهام‌بخش تدوین ERC-721 بود. قرارداد هوشمند کریپتوپانکس سفارشی بود و از استانداردهای موجود پیروی نمی‌کرد، به‌طوری‌که بعدها برای لیست‌شدن پانک‌ها در بازارهای NFT استاندارد (مثل OpenSea) ناچار شدند آنها را در یک Wrapper مبتنی بر ERC-721 قرار دهند. همچنین Larva Labs با ابتکار تولید تصادفی روی زنجیره، ۱۰هزار تصویر را به‌طور الگوریتمی خلق کرد. هر توکن در قرارداد کریپتوپانک یک هش منحصربه‌فرد دارد که به تصویر مربوط است و مالکیت آن در بلاک‌چین ثبت می‌شود. این اولین‌باری بود که یک اثر هنری دیجیتال، مکانیزم خودکاری برای احراز اصالت و انتقال مالکیت در دل خود داشت. می‌توان گفت کریپتوپانک‌ها پایه‌گذار بسیاری از مفاهیم فنی و فرهنگی NFT بودند و هنوز به‌عنوان اسطوره دنیای NFT از ارزش و احترام خاصی برخوردارند. آنها نماد روحیه "پانک" در دنیای تکنولوژی هستند که قواعد متداول را به چالش کشیده و راه را برای موج نوآوری‌های بعدی باز کردند.

CryptoPunks – پیشگام کلکسیون‌های NFT با هنر پیکسلی

Bored Ape Yacht Club – میمون‌های کسل اما جامعه‌ای پرشور

در بهار ۲۰۲۱، پروژه‌ای با تصاویر کاریکاتوری میمون‌های کسل وارد عرصه NFT شد که کسی گمان نمی‌کرد ظرف چند ماه به گران‌ترین و پرطرفدارترین کلکسیون NFT تبدیل شود. Bored Ape Yacht Club (باشگاه میمون‌های بی‌حوصله) یا به اختصار BAYC مجموعه‌ای ۱۰٬۰۰۰تایی از آواتارهای میمون است که در آوریل ۲۰۲۱ با قیمت هر مینت ۰٫۰۸ اتر (حدود ۲۰۰ دلار آن زمان) عرضه شد. در ابتدا فروش آن چنان کند پیش می‌رفت که سازندگانش (یک تیم چهارنفره ناشناس) نگران شکست بودند، اما ناگهان موجی از تقاضا شکل گرفت و طی چند روز موجودی مجموعه فروخته شد. مدل درآمدزایی اولیه از همین فروش ۱۰۰٪ تمام‌شده به‌دست آمد (حدود ۲ میلیون دلار). پس از آن، تیم BAYC خلاقیت‌های بیشتری برای کسب درآمد و ایجاد ارزش برای دارندگان به خرج داد: آنها ۱۰٬۰۰۰ میمون جهش‌یافته (Mutant Ape) را چند ماه بعد ضرب کردند که ۱۰هزار تای آن را در آگوست ۲۰۲۱ به قیمت ۳ اتر (حدود ۱۰ هزار دلار) به‌ازای هرکدام فروختند و تنها در طی یک ساعت ۹۶ میلیون دلار درآمد کسب کردند. در عین حال، ۱۰هزار سرم جهش (NFTهای Serum) را رایگان به صاحبان میمون‌های اصلی ایردراپ کردند تا با استفاده از آن、 میمون خود را به نسخه Mutant تبدیل کنند. این حرکت هوشمندانه هم پاداشی به وفاداران داد و هم از طریق فروش عمومی Mutantها، سرمایه عظیمی به جیب تیم ریخت. علاوه بر این، BAYC برای هر معامله ثانویه در بازارها کارمزد حق‌الامتیاز (Royalties) تعیین کرده بود (معمولاً ۲٫۵٪ تا ۵٪) که با توجه به حجم بالای معاملات، درآمد مستمری ایجاد کرد. مجموع حجم معاملات BAYC تاکنون بیش از ۱ میلیارد دلار برآورد شده است. این جریان مالی قوی به تیم اجازه داد پروژه را توسعه دهد و حتی شرکت Yuga Labs (سازنده BAYC) در مارس ۲۰۲۲ طی جذب سرمایه، ۴۵۰ میلیون دلار سرمایه با ارزش‌گذاری ۴ میلیارد دلاری کسب کرد. چنین سرمایه‌گذاری بی‌سابقه‌ای نشان داد که بازار به پتانسیل تجاری بالای BAYC ایمان دارد.

جامعه‌سازی و تعامل: مهم‌ترین عامل تمایز BAYC، جامعه‌محور بودن آن است. برخلاف کریپتوپانک‌ها که صرفاً کلکسیون هنری بودند، BAYC از ابتدا خود را یک «باشگاه» معرفی کرد. مالکیت هر میمون، بلیت عضویت در یک باشگاه ویژه بود؛ اعضایی که به یک انجمن آنلاین خصوصی (Discord اختصاصی) دسترسی داشتند و در رویدادهای انحصاری شرکت می‌کردند. تیم BAYC با برگزاری رویدادهای واقعی مانند جشن ApeFest (در طی کنفرانس NFT نیویورک) که شامل کنسرت‌ها و مهمانی‌های لوکس فقط برای دارندگان NFT بود، حس تعلق خاطر را در جامعه تقویت کرد. همچنین آن‌ها با فروش کالاهای فیزیکی (تی‌شرت، کلاه و ...) منقش به تصاویر میمون‌ها و حتی راه‌اندازی رستوران (Bored & Hungry) توسط یکی از دارندگان، فرهنگ BAYC را به دنیای واقعی آوردند. یکی از نقاط عطف، هجوم سلبریتی‌ها به این باشگاه بود: وقتی چهره‌هایی همچون استفن کری (ستاره بسکتبال) یک میمون کسل را به قیمت ۵۵ اتر خرید و آن را عکس پروفایل توییتر خود کرد، یا هنگامی که امینم، اسنوپ‌داگ، جاستین بیبر و ده‌ها هنرمند و ورزشکار دیگر به جمع دارندگان پیوستند، موج تبلیغاتی و اثر شبکه‌ای عظیمی شکل گرفت. افراد مشهور با نمایش میمون‌هایشان در فضای مجازی عملاً برای BAYC بازاریابی کرده و تقاضا را افزایش دادند. به علاوه، تیم BAYC تصمیمی انقلابی گرفت و حقوق کامل تجاری تصاویر میمون‌ها را به دارندگان NFT واگذار کرد؛ یعنی هر دارنده می‌توانست از تصویر میمون خود برای تولید محصولات تجاری، کتاب مصور، لباس و ... استفاده کند و کسب درآمد داشته باشد. این حرکت باعث شد خلاقیت جامعه شکوفا شود؛ برای مثال بعضی دارندگان، شخصیت میمون‌شان را وارد دنیای موسیقی، برندینگ شخصی یا even برنامه‌های تلویزیونی کردند. تمامی این اقدامات جامعه‌ساز، وفاداری و وابستگی عاطفی به پروژه را بالا برد تا جایی که اعضای BAYC خود را واقعاً عضو یک باشگاه اشرافی می‌دیدند.

طراحی و هویت بصری: Bored Ape‌ها تصاویر کارتونی نیم‌تنه میمون با حالت "کسل" هستند که با ترکیب ویژگی‌های مختلف به‌شکل الگوریتمی ایجاد شده‌اند. این میمون‌ها هرچند در نگاه اول ساده و خنده‌دار به‌نظر می‌رسند، اما طراحی شخصیت‌پردازانه آن‌ها باعث ایجاد ارتباط احساسی با مخاطب شد. هر میمون پس‌زمینه رنگی و استایل منحصربه‌فردی دارد – یکی کلاه ملوانی بر سر دارد، دیگری لباس ارتشی و لیزر از چشمانش شلیک می‌کند، آن یکی پوست پلنگی دارد و زبانش را بیرون آورده است (همانطور که نمونه‌هایی در تصویر پایین مشاهده می‌کنید). این تنوع بصری، مجموعه را برای سلایق گوناگون جذاب کرد. میمون‌های BAYC برخلاف پانک‌ها که تنها یک تصویر ثابت بودند، گویی شخصیت و داستانی پنهان دارند. حتی برخی خصوصیات باحال (مثل عینک سه‌بعدی، سیگار برگ، لباس فضانوردی و ...) بعدها به امضای برند BAYC تبدیل شدند. هویت بصری پروژه ترکیبی از فرهنگ خیابانی، موسیقی هیپ‌هاپ و طنز طعنه‌آمیز است که در لوگو و هنر پروژه هم منعکس شده (لوگوی باشگاه یک جمجمه میمون است). به طور کلی، طراحی BAYC به گونه‌ای بود که دارندگان با افتخار آن را به‌عنوان آواتار خود استفاده می‌کردند و دیگران نیز بلافاصله آن را به رسمیت می‌شناختند – چیزی که برای موفقیت یک برند NFT حیاتی است.

تیم سازنده و سرمایه: BAYC توسط شرکت Yuga Labs خلق شد که در ابتدا چهار بنیان‌گذار ناشناس داشت (با نام‌های مستعار Gargamel, Gordon Goner, Emperor Tomato Ketchup و No Sass). بعدها هویت واقعی دو نفر از آن‌ها فاش شد و اکنون Yuga Labs یک شرکت رسمی با ده‌ها کارمند است. یوگا لبز پس از موفقیت BAYC، رشد خیره‌کننده‌ای داشت: همان‌طور که اشاره شد، تنها یک سال بعد به ارزش ۴ میلیارد دلاری رسید و سرمایه‌گذاران بزرگی همچون آندریسن هوروویتز در آن سرمایه‌گذاری کردند. این شرکت در اقدامی استراتژیک، حقوق دو مجموعه مشهور دیگر (CryptoPunks و Meebits) را نیز خریداری کرد تا امپراتوری NFT خود را گسترش دهد. در سال ۲۰۲۲ همچنین Yuga Labs با راه‌اندازی توکن حاکمیتی ApeCoin برای اکوسیستم BAYC، گام به دنیای توکن‌های قابل‌معاوضه گذاشت که بخش دیگری از سرمایه مورد نیاز پروژه را تأمین کرد. علاوه بر این، در اواخر ۲۰۲۲ یوگا لبز مدیرعامل جدیدی (Daniel Alegre، مدیر سابق شرکت بازی‌سازی Blizzard) را استخدام کرد تا پروژه بلندپروازانه متاورس خود یعنی Otherside را هدایت کند. این‌ها نشان می‌دهد تیم BAYC هم از نظر فنی و هم تجاری بسیار فعال و آینده‌نگر است.

نوآوری‌ها و آینده‌نگری: BAYC در زمینه فنی از استاندارد ERC-721 اتریوم بهره می‌برد و نوآوری خارق‌العاده‌ای در قرارداد هوشمند NFT خود نداشت؛ اما نوآوری اصلی آن در مدل کسب‌وکار و جامعه‌سازی بود. آنان مفهوم NFT به‌عنوان کارت عضویت باشگاه را جا انداختند که بعدها پروژه‌های متعددی از این ایده الهام گرفتند. همچنین ایده ترکیب NFT با توکن‌ اقتصادی (از طریق ApeCoin) و توسعه یک دنیای مجازی برای دارندگان، نشان داد BAYC فراتر از یک مجموعه تصاویر است. راه‌اندازی سایر کلکسیون‌های مرتبط (مثل Mutant Ape و Bored Ape Kennel Club) که به‌صورت ایردراپ یا فروش به جامعه ارائه شد، نوعی مکانیزم حفظ مشارکت و پاداش‌دهی به کاربران بود که بعدها در پروژه‌های NFT دیگر نیز رواج یافت. به بیان دیگر، BAYC مفهوم ارزش افزوده مداوم برای هولدرها را باب کرد. نوآوری دیگر BAYC که ذکر شد، اعطای حقوق تجاری NFT به کاربران بود که مشارکت خلاقانه جامعه را تشویق کرد و برند BAYC را خودجوش در رسانه‌ها گسترش داد. در مجموع، BAYC نشان داد که یک پروژه NFT برای موفقیت می‌تواند صرفاً بر هنر یا فناوری متکی نباشد، بلکه می‌تواند با برندسازی قوی، جامعه فعال و خلق یک فرهنگ پیرامونی تبدیل به پدیده‌ای پایدار شود. این رویکرد اکنون به الگویی در صنعت NFT بدل شده و بسیاری در تلاش‌اند مسیر BAYC را تکرار کنند.

Axie Infinity – بازی‌ای که اقتصاد مخصوص خود را ساخت

برای بسیاری از مردم تصور اینکه با بازی کردن یک بازی ویدیویی بتوان درآمدی بیشتر از حقوق ماهانه کسب کرد غیرممکن بود، تا اینکه Axie Infinity آمد و این رویا را برای عده‌ای به واقعیت تبدیل کرد. اکسی اینفینیتی یک بازی بلاک‌چینی است که در آن بازیکنان موجودات کارتونی بامزه‌ای به نام Axie را پرورش داده و نبرد می‌دهند. این بازی که از سال ۲۰۱۸ توسط استارتاپ ویتنامی Sky Mavis توسعه یافته، از مکانیزم منحصر‌به‌فرد Play-to-Earn (بازی برای کسب درآمد) بهره می‌برد. مدل درآمدزایی Axie Infinity به این صورت است که بازیکنان برای شروع باید حداقل ۳ اکسی داشته باشند (هر کدام یک NFT) و با خرید و فروش و پرورش اکسی‌ها و همچنین انجام مبارزات درون بازی، توکن‌ بومی به‌نام SLP کسب می‌کنند. این توکن که در صرافی‌ها قابل‌فروش است، در دوران اوج بازی ارزش بالایی پیدا کرد و عملاً تبدیل به درآمد روزانه بازیکنان شد. سازندگان بازی از دو طریق اصلی کسب درآمد کردند: یکی کارمزد ۴٫۲۵٪ بر هر معامله اکسی در بازارچه رسمی بازی، و دیگری فروش مستقیم آیتم‌ها و دارایی‌های درون بازی (مثلاً قطعات زمین مجازی در Axie که به قیمت‌های چشمگیری فروخته شدند). نتیجه این مدل اقتصادی خلاقانه، جاری‌شدن پول واقعی در دنیای بازی بود: در سال ۲۰۲۱ این بازی بیش از ۱٫۳ میلیارد دلار درآمد برای شرکت Sky Mavis ایجاد کرد و رکورددار درآمد در بین dAppهای بلاک‌چینی شد. همچنین Axie Infinity تا اوایل ۲۰۲۲ بیش از ۴ میلیارد دلار حجم معاملات NFT (شامل خرید و فروش اکسی‌ها و اقلام بازی) را به خود اختصاص داد که اولین مجموعه NFT بود که به این رقم رسید.

جذابیت اجتماعی و جامعه بازیکنان: Axie Infinity در میانه پاندمی کووید-۱۹ به طور ناگهانی در کشورهایی مانند فیلیپین فراگیر شد؛ جایی‌که قرنطینه و بیکاری، مردم را به کسب درآمد آنلاین سوق داده بود. صدها هزار نفر در فیلیپین و اندونزی به این بازی روی آوردند تا با بازی کردن پول دربیاورند. حتی رسانه‌های معتبری گزارش دادند برخی بازیکنان تمام‌وقت اکسی، ماهانه درآمدی بیش از متوسط حقوق ملی کسب می‌کردند. یک مستند کوتاه به نام "Play-to-Earn در فیلیپین" داستان مادربزرگ‌ها و جوانانی را نشان داد که از طریق Axie هزینه‌های زندگی‌شان را تأمین می‌کردند. چنین روایت‌های واقعی، Axie Infinity را به یک جنبش اجتماعی کوچک تبدیل کرد. البته ورود خیل عظیم بازیکنان جدید نیاز به سرمایه اولیه (خرید اکسی) داشت که هر کسی توان آن را نداشت. در این‌جا یک نوآوری اجتماعی جالب شکل گرفت: سیستم بورسیه یا Scholarship. در این مدل، دارندگان اکسی (معمولاً سرمایه‌گذاران) مجموعه‌ای از اکسی‌های خود را به بازیکنان تازه‌کار قرض می‌دادند تا آن‌ها بازی کنند و درآمد (توکن‌های SLP) به‌دست بیاورند و سپس درصدی از درآمد را به مالک اکسی بدهند. این اشتراک سود گاهی تا ۵۰٪ یا حتی ۷۵٪ به نفع مالک اکسی بود، اما برای بسیاری از افراد فاقد سرمایه اولیه، تنها راه ورود محسوب می‌شد. پیدایش انجمن‌های گیلدی مثل Yield Guild Games نیز از همین‌جا بود که به طور سازمان‌یافته اکسی خریداری کرده و به بازیکنان اجاره می‌دادند. شبکه‌ای از بازیکنان، مدیران و سرمایه‌گذاران حول Axie شکل گرفت که یک اکوسیستم اقتصادی کوچک را تشکیل داد؛ چیزی شبیه کشاورزی طلا (gold farming) در بازی‌های سنتی اما این‌بار روی بلاک‌چین. تعداد کاربران Axie Infinity در اوج خود شگفت‌انگیز بود: در سال ۲۰۲۱ این بازی بیش از ۲٫۷ میلیون کاربر فعال روزانه داشت که رکوردی در دنیای بازی‌های بلاک‌چینی است. این جامعه عظیم بازیکنان، Axie را به پدیده‌ای فراتر از یک بازی تبدیل کرد؛ به‌نحوی که اقتصاد درون‌بازی آن موضوع مطالعه اقتصاددانان و جامعه‌شناسان قرار گرفت.

طراحی بازی و هویت بصری: Axie Infinity از لحاظ گیم‌پلی ترکیبی از المان‌های بازی‌های معروفی مثل Pokémon و CryptoKitties است. اکسی‌ها موجوداتی فانتزی و رنگارنگ هستند که هر کدام اجزای بدنی (شاخ، دم، چشم و ...) با قابلیت‌های خاص دارند. طراحی کاراکترها بامزه و دوست‌داشتنی است؛ مثلا اکسی‌ها هنگام مبارزه حرکات کارتونی جالبی انجام می‌دهند که یادآور بازی‌های ژاپنی است. این استایل گرافیکی ساده اما گیرا، طیف گسترده‌ای از بازیکنان (از کودک تا بزرگسال) را جذب کرد. محیط بازی شامل مبارزات PvP و ماجراجویی PvE است که بازیکن در آن با تیمی از اکسی‌های خود به رقابت می‌پردازد. از منظر هویت بصری، Axie Infinity خود را یک دنیای شاد و سرزمین حیوانات خانگی دیجیتال معرفی کرد که تضادی آشکار با واقعیت خشک بلاک‌چین داشت. شاید یکی از دلایل استقبال عمومی نیز همین خلق فضای سرگرم‌کننده بود که مفهوم پیچیده NFT را در پس‌زمینه قرار می‌داد. لوگوی بازی یک اکسی با فونت فانتزی است و آیتم‌های درون بازی (معجون عشق Smooth Love Potion و توکن AXS) همه با تم داستانی هماهنگ طراحی شده‌اند. در مجموع Axie Infinity موفق شد مکانیزم‌های دیفای را در قالب یک بازی کارتونی به کاربران عرضه کند، بدون آن‌که حس کار با فناوری پیچیده را به آن‌ها منتقل کند.

تیم و سرمایه‌گذارها: شرکت Sky Mavis که Axie Infinity را توسعه داد، توسط چند کارآفرین جوان به رهبری ترونگ نگوین (مدیرعامل) و الکساندر لارسن (مدیر اجرایی) در ویتنام بنیان‌گذاری شد. این تیم در ابتدا منابع محدودی داشت اما پس از رشد انفجاری بازی، سرمایه‌گذاران بزرگ به سراغشان آمدند. در اواسط ۲۰۲۱، کارآفرین مشهوری مانند مارک کوبان به همراه دیگر سرمایه‌گذاران ۷٫۵ میلیون دلار در Sky Mavis سرمایه‌گذاری کردند. چند ماه بعد در اکتبر ۲۰۲۱، یک دور سرمایه‌گذاری سری B به رهبری a16z برگزار شد و ۱۵۲ میلیون دلار سرمایه با ارزش تقریبی ۳ میلیارد دلار جذب شد. این سرمایه به Sky Mavis امکان داد تا زیرساخت فنی خود را بهبود دهد (مانند ارتقای سرورها و توسعه نسخه‌های جدید بازی) و تیم را گسترش دهد. نکته جالب اینکه دفتر Sky Mavis در هوشی‌مین ویتنام تبدیل به یکی از مراکز مطرح توسعه بازی‌های بلاک‌چینی در آسیا شد و نیروی انسانی مستعدی را جذب کرد. اما چالش‌های مدیریتی نیز کم نبود؛ با رشد قیمت توکن‌ها، اقتصاد بازی دچار تورم شد و نیاز به تعدیل داشت. تیم Axie بارها تغییرات اقتصادی (مثل تعدیل نرخ انتشار SLP) اعمال کرد تا پایداری را حفظ کند، هرچند منتقدانی مدل Ponziوار بازی را زیر سوال بردند. در مارس ۲۰۲۲ اتفاقی بزرگ رخ داد: شبکه Ronin (زنجیره جانبی اختصاصی Axie) هک شد و معادل ۶۱۵ میلیون دلار ارز دیجیتال به سرقت رفت. این ضربه سنگینی به اعتبار پروژه بود، اما تیم Sky Mavis با جذب سرمایه اضطراری و همکاری صرافی‌ها، خسارت کاربران را جبران کرد. عبور نسبی از این بحران نشان داد که تیم Axie تا حدی توان مدیریتی بالایی دارد و به حفظ اعتماد جامعه متعهد است.

فناوری و نوآوری‌ها: Axie Infinity یک بازی روی شبکه اتریوم بود، اما انجام هزاران تراکنش (خرید اکسی، جایزه‌ها و ...) روی اتریوم اصلی عملاً غیرممکن یا بسیار پرهزینه بود. از این رو Sky Mavis یک راهکار نوآورانه ارائه کرد: زنجیره جانبی Ronin. Ronin یک بلاک‌چین موازی اختصاصی است که با پل به اتریوم متصل می‌شود اما کارمزد بسیار پایینی دارد و برای تراکنش‌های پرحجم بازی بهینه شده است. کاربران با کیف‌پول رونین، به‌آسانی اکسی‌ها و توکن‌های خود را در محیط بازی جابجا می‌کردند بدون آن‌که با پیچیدگی فنی اتریوم درگیر شوند. این تصمیم فنی نقش کلیدی در مقیاس‌پذیری Axie داشت. همچنین Axie Infinity دو توکن اقتصادی را معرفی کرد: توکن حاکمیتی AXS و توکن کاربردی SLP. AXS به عنوان سهام بازی عمل می‌کرد که به دارندگان حق رأی در تصمیمات اکوسیستم می‌داد و بخشی از کارمزدها به استیک‌کنندگان AXS تعلق می‌گرفت. SLP هم پاداش درون‌بازی بود که برای پرورش اکسی‌های جدید مصرف می‌شد. طراحی این اقتصاد دو توکنی از نکات خلاقانه Axie بود که بعدها بازی‌های دیگری از آن تقلید کردند. نوآوری مهم دیگر، مالکیت واقعی دارایی‌های بازی توسط بازیکنان بود؛ اکسی‌ها، آیتم‌ها و زمین‌ها همه NFT بودند و بازیکن اطمینان داشت دارایی دیجیتال او در کیف‌پولش مالکیت حقیقی دارد و حتی خارج از بازی هم قابل معامله است. این مدل Play-to-Earn (که گاهی Pay-to-Play-to-Earn هم نامیده شد، به این معنا که برای کسب درآمد ابتدا باید هزینه اولیه کرده باشید) توجه بسیاری را به امکانات بلاک‌چین در صنعت گیمینگ جلب کرد. موفقیت Axie باعث شد شرکت‌های بازی‌سازی سنتی نیز به فکر ورود به NFT بیفتند. هرچند پایداری این مدل اقتصاد بازی هنوز محل بحث است – مخصوصاً با افت قیمت شدید SLP در سال ۲۰۲۲ که درآمد بازیکنان را بسیار کاهش داد – اما Axie Infinity مسیر تازه‌ای برای تلفیق بازی و اقتصاد دیجیتال گشود که اثرات آن باقی خواهد ماند. اکنون تیم Axie روی نسخه جدید بازی (Origin) با ایجاد امکان بازی رایگان برای جذب مخاطب بیشتر کار می‌کند تا مدل اقتصادی را متعادل‌تر سازد. به طور خلاصه، Axie Infinity نشان داد نوآوری در مدل کسب‌وکار و اقتصاد درون برنامه می‌تواند به اندازه نوآوری فنی در موفقیت پروژه‌های NFT نقش داشته باشد.

Art Blocks – انقلاب هنر مولد بر بستر NFT

آیا ممکن است یک قطعه کد رایانه‌ای، اثری هنری خلق کند که میلیون‌ها دلار بیارزد؟ پروژه Art Blocks به این پرسش پاسخ مثبت داد. آرت‌بلاک یک پلتفرم مبتنی بر اتریوم برای هنر ژنراتیو (Generative Art) است که در سال ۲۰۲۰ توسط اریک کالدرون ملقب به Snowfro بنیان‌گذاری شد. ایده اصلی این بود که هنرمندان، اسکریپت‌های هنری خود (معمولاً به زبان پایتون یا جاوااسکریپت) را روی این پلتفرم قرار می‌دهند و هر بار که کاربری آن پروژه را مینت می‌کند، خروجی منحصربه‌فردی از آن کد – مثلاً یک ترکیب انتزاعی زیبا – به شکل NFT تولید می‌شود. مدل درآمدزایی Art Blocks نیز بر پایه شراکت میان پلتفرم و هنرمند بنا شده است: از هر فروش اولیه، معمولاً ۱۰٪ مبلغ مینت به پلتفرم می‌رسد و باقی به هنرمند. علاوه بر آن، Art Blocks درصد کوچکی (مثلاً ۲٫۵٪) از معاملات ثانویه را هم به عنوان کارمزد دریافت می‌کند. این مدل کسب‌وکار با رشد خیره‌کننده حجم معاملات به‌شدت سودآور شد؛ طی تنها یک سال از شروع فعالیت، آرت‌بلاک شاهد بیش از یک میلیارد دلار حجم فروش آثار بر بستر خود بود. کافی است بدانید فقط در ماه اوت ۲۰۲۱، حجم معاملات پروژه‌های Art Blocks به حدود ۲۹۴ میلیون دلار رسید که نشان از هیجان شدید بازار برای هنر مولد داشت.

شعبده‌بازی اعداد – مثال واقعی: یکی از مجموعه‌های مشهور آرت‌بلاک سری Fidenza اثر هنرمند Tyler Hobbs است. در یک رویداد تاریخی، NFT شماره ۳۱۳ از این سری که در ژوئن ۲۰۲1 با قیمت حدود ۰٫۵۸ اتر (۱۴۰۰ دلار) خریده شده بود، کمتر از ۲ ماه بعد در اوت ۲۰۲۱ با قیمت ۱۰۰۰ اتر (معادل ۳٫۳ میلیون دلار آن زمان) فروخته شد. این بازگشت سرمایه نجومی (~۲۳۰۰ برابر) سر و صدای زیادی کرد و نشان داد کلکسیونرهای هنری سنتی و جدید، حاضرند برای هنر دیجیتال مولد مبالغ کلان بپردازند. چنین فروش‌هایی (از جمله فروش آثار مجموعه‌های دیگر نظیر Ringers اثر دیمیتری چرنیاک) اعتبار Art Blocks را به‌عنوان مرجع اصلی هنر NFT تثبیت کرد.

جامعه هنرمندان و کلکسیونرها: Art Blocks بیش از هر چیز، خانه هنرمندان خلاق کدنویس است. هنرمندان مطرحی از سراسر جهان به این پلتفرم پیوستند تا آثار خود را به‌شکل NFT عرضه کنند. در مقابل، جامعه‌ای از کلکسیونرهای هنر دیجیتال نیز پدید آمد که هر هفته منتظر دراپ (Drop)‌های جدید آرت‌بلاک بودند. یکی از نقاط قوت پلتفرم، معرفی سری‌های کیوریت‌شده (Art Blocks Curated) بود که در آن تیم آرت‌بلاک دست‌چین‌شده‌ترین پروژه‌های هنری را ارائه می‌داد. این موضوع اعتماد کلکسیونرها را جلب کرد که هر پروژه کیوریت‌شده احتمالاً ارزش هنری و سرمایه‌گذاری خوبی دارد. علاوه بر آن، سری Playground برای هنرمندان تأییدشده و سری Factory برای پروژه‌های مبتدی‌تر تعریف شد تا سطوح مختلفی از آثار در پلتفرم وجود داشته باشد. جامعه کاربران Art Blocks در فضای مجازی (خصوصاً توییتر و دیسکورد) بسیار فعال بود؛ آن‌ها درباره زیبایی‌شناسی الگوریتم‌ها بحث می‌کردند، نتایج مینت‌هایشان را به اشتراک می‌گذاشتند و حتی گردهمایی‌هایی در دنیای واقعی ترتیب می‌دادند. برای مثال، در کنفرانس Marfa در تگزاس (۲۰۲۱) که به هنر مولد اختصاص داشت، بسیاری از هنردوستان NFT گرد آمدند و آثار آرت‌بلاک را در گالری‌ها به نمایش گذاشتند. این تقاطع دنیای NFT و هنر مدرن باعث شد منتقدان هنری سنتی نیز به ارزش زیبایی‌شناختی این آثار پی ببرند. حضور آثار Art Blocks در حراجی‌های معتبری مثل کریستی‌ز و ساتبیز نیز گواهی بر پذیرش روزافزون این هنر بود.

هویت بصری و طراحی: برخلاف پروژه‌های کلکسیونی که هویت بصری یکنواختی (مثلاً همه میمون یا پانک) داشتند، Art Blocks یک پلتفرم چندوجهی است و هر پروژه در آن سبک خاص خود را دارد. از نوارهای رنگی موج‌دار Chromie Squiggle (اولین پروژه پلتفرم توسط خود Snowfro) گرفته تا طرح‌های پیچیده خطی Fidenza یا الگوهای هندسی Ringers – تنوع بصری در آرت‌بلاک بی‌انتهاست. نقطه مشترک همه آن‌ها این است که توسط کد خلق شده‌اند و معمولاً عنصر تصادف کنترل‌شده در خروجی نقش دارد. به بیان دیگر، هنرمند چارچوب و قواعد را تعریف می‌کند، اما نتیجه نهایی هر مینت تا لحظه خلق، نامشخص است. این ماهیت پویا و مولد، نوعی هیجان شبیه بخت‌آزمایی به خریداران می‌دهد، چرا که ممکن است با مینت یک اثر ۰٫۱ اتر، قطعه‌ای بسیار زیبا و نایاب نصیبشان شود که صدها اتر ارزش‌گذاری شود. هویت بصری Art Blocks را همچنین می‌توان در رابط ساده وبسایت آن دید که تأکید را بر خود اثر هنری گذاشته و زرق و برق اضافه ندارد. لوگوی غیررسمی پلتفرم یک کرومی اسکوئیگل کوچک است که نمادی از حرکت پیش‌رونده و خلاقیت بی‌وقفه هنر مولد است.

تیم اجرایی و رشد کسب‌وکار: اریک کالدرون (Snowfro) که خود یک کلکسیونر اولیه کریپتوپانک و هنرمند بود، ایده Art Blocks را ابتدا به‌عنوان یک سرگرمی آخرهفته‌ای استارت زد. اما با اوج‌گیری تب NFT در ۲۰۲۱، پلتفرم او در کانون توجه قرار گرفت و به سرعت رشد کرد. کالدرون در اواخر ۲۰۲۱ یک افزایش سرمایه ۶ میلیون دلاری از چند صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر (True Ventures و Galaxy Interactive و ...) جذب کرد تا تیم مهندسی و عملیاتی را توسعه دهد. او در مصاحبه‌ای گفت قصد دارد تعداد مهندسان را به سرعت بالا ببرد تا پاسخگوی تقاضا و ارائه قابلیت‌های جدید باشد. همچنین Art Blocks با مشارکت DAOهای سرشناس دنیای NFT مانند Flamingo DAO همراه شد که به اعتبار آن افزود. این پلتفرم دفاتری در ایالات متحده دایر کرد و از حالت پروژه جانبی یک فرد به یک کسب‌وکار جدی تبدیل شد. امروز Art Blocks نه تنها میزبان صدها هنرمند است بلکه شرکت‌ها و برندهای بزرگ هم با آن همکاری کرده‌اند (برای نمونه، همکاری با صرافی Coinbase در پروژه‌های هنری). باید اشاره کرد که Snowfro و تیمش تأکید دارند اصالت هنری را فدای سوداگری نکنند؛ از این رو مجموعه‌های کیوریت‌شده با وسواس انتخاب می‌شوند و پلتفرم در برابر پروژه‌های کم‌کیفیت تا حدی بسته است. همین امر باعث شده Art Blocks اعتبار برند بالایی داشته باشد و کلکسیونرها برای آن ارزش قائل شوند.

نوآوری فنی: آرت‌بلاک ترکیبی از نوآوری در استفاده از قراردادهای هوشمند برای هنر و خلاقیت در ارائه تجربه هنری است. هر قرارداد Art Blocks طوری طراحی شده که هنگام مینت، یک Seed تصادفی روی زنجیره تولید می‌کند و آن را به کد هنری می‌فرستد تا خروجی یکتای آن ساخته شود. برخی پروژه‌ها کد کاملشان را روی زنجیره ذخیره می‌کنند (هرچند این کار به دلیل هزینه گس بالا معمول نیست)، اما اغلب کدها در IPFS قرار دارند و هش آن‌ها در قرارداد ثبت شده تا تغییرناپذیری تضمین شود. این یعنی وقتی شما یک NFT از Art Blocks می‌خرید، درواقع مالک فرآیند تولید اثر هنری نیز هستید، نه صرفاً یک تصویر. این مدل، مرز میان خالق و کلکسیونر را کم‌رنگ کرد؛ چرا که کلکسیونر با فشردن دکمه مینت، خود در خلق اثر مشارکت می‌کند (انتظار برای دیدن اینکه ترکیب رنگ‌ها و اشکال چگونه از دل کد بیرون می‌آید). چنین تجربه‌ای قبل از بلاک‌چین میسر نبود. علاوه بر این، Art Blocks پیشگام مفهوم Royalties خودکار برای هنرمند بود؛ هر بار اثر در بازارهای ثانویه مثل OpenSea معامله شود، درصدی مستقیماً به آدرس هنرمند می‌رود (این ویژگی را بسیاری از پلتفرم‌های NFT دیگر هم دارند، اما Art Blocks به‌طور پیش‌فرض آن را برای تمام پروژه‌ها اعمال کرد تا حمایت از هنرمند تضمین شود). نوآوری دیگر Art Blocks در مقیاس‌پذیری هنر دیجیتال بود – پیش‌تر مجموعه‌های محدود (مثلاً ۵۰ یا ۱۰۰ نسخه‌ای) در هنر دیجیتال رایج بود، اما Art Blocks مفهوم مجموعه‌های چندصدتایی یا هزارعددی آثار هنری الگوریتمی را جا انداخت که برای کلکسیونر‌های متوسط نیز امکان ورود فراهم شود. در نهایت، باید گفت Art Blocks با ترکیب هنر، تصادف، کدنویسی و بلاک‌چین یکی از خلاقانه‌ترین مصداق‌های کاربرد NFT را به نمایش گذاشت. این پروژه ثابت کرد NFTها فقط تصاویر کلکسیونی نیستند، بلکه می‌توانند بستری برای جریان‌های جدید هنری باشند. به لطف Art Blocks، امروز هنرمندان دیجیتال استقلال بیشتری یافته‌اند و جنبش هنر مولد در سطح جهان شناخته می‌شود.

NBA Top Shot – آوردن هواداران ورزش به دنیای NFT

پروژه NBA Top Shot نمونه‌ای درخشان از موفقیت NFT در جریان اصلی (Mainstream) است. اگر کریپتوپانک و BAYC بیشتر محدود به دنیای کریپتو بودند، Top Shot توانست هواداران ورزش و مردم عادی را نیز مجذوب NFT کند. ان‌بی‌ای تاپ‌شات که اواخر ۲۰۲۰ توسط شرکت Dapper Labs و با همکاری رسمی لیگ بسکتبال NBA راه‌اندازی شد، اساساً یک پلتفرم کارت‌های کلکسیونی دیجیتال است. اما به جای کارت مقوایی، هر کارت یک ویدیوی کوتاه از یک لحظه به‌یادماندنی NBA (مثل دانک دیدنی لبران جیمز یا شوت پیروزی‌بخش) است که در قالب NFT ثبت شده است. مدل کسب‌وکار Top Shot شباهت زیادی به کارت‌های فیزیکی داشت: کاربران بسته‌های تصادفی (Pack) شامل چند Moment را از وبسایت رسمی با قیمت ثابت (مثلاً ۹ دلار تا ۲۳۰ دلار بسته‌های نایاب) می‌خرند. این بسته‌ها مثل بخت‌آزمایی هستند – ممکن است خوش‌شانس باشید و یک مومنت کمیاب و بسیار ارزشمند در بسته شما باشد. در بازار ثانویه داخل پلتفرم هم کاربران می‌توانند Moments را با هم معامله کنند، و Dapper Labs از هر معامله ۵٪ کارمزد برمی‌دارد. این مدل درآمدزایی ترکیبی (فروش اولیه مستمر بسته‌ها + کارمزد بازار) برای Dapper فوق‌العاده درآمدزا بود: طی کمتر از یک سال از آغاز، Top Shot بیش از ۷۰۰ میلیون دلار فروش کلی ثبت کرد. در ماه‌های اوج (اوایل ۲۰۲۱)، هر روز میلیون‌ها دلار معامله روی پلتفرم انجام می‌شد و برخی Moments نایاب با قیمت‌های صدها هزار دلاری دست به دست می‌شدند. به‌طور خاص در فوریه ۲۰۲۱ حجم معاملات تاپ‌شات به ۲۲۴ میلیون دلار در یک ماه رسید، رقمی خیره‌کننده که نشان‌دهنده تب بالا در میان هواداران بود.

تجربه کاربری و پذیرش عمومی: یکی از دلایل اصلی موفقیت NBA Top Shot، تجربه کاربری ساده و آشنا برای عموم بود. Dapper Labs به‌عمد لایه‌های پیچیده بلاک‌چین را پشت‌صحنه مخفی کرد. کاربران برای ثبت‌نام تنها یک ایمیل و رمز عبور نیاز داشتند و کیف پول بلاک‌چینی به شکل خودکار برایشان ایجاد می‌شد. خرید بسته‌ها نیز با کارت اعتباری ممکن بود؛ یعنی فرد نیاز نداشت حتماً اتریوم یا رمزارز دیگری داشته باشد یا از متامسک سر در بیاورد. بسیاری از کاربران تاپ‌شات حتی نمی‌دانستند در حال استفاده از یک محصول مبتنی بر بلاک‌چین هستند. همین سهولت استفاده، در کنار جذابیت محتوای ورزشی، میلیون‌ها نفر را به پلتفرم کشاند. به گفته مدیرعامل Dapper در مه ۲۰۲۱، Top Shot حدود ۱ میلیون کاربر ثبت‌نامی داشت که نیمی از آن‌ها دست‌کم یک خرید انجام داده بودند. روزانه بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار کاربر به پلتفرم لاگین می‌کردند. این ارقام برای یک اپلیکیشن NFT بی‌سابقه بود و نشان داد با رویکرد درست، می‌توان NFT را به بدنه اصلی هواداران ورزشی تعمیم داد. Dapper Labs همچنین با به‌کارگیری عناصر گیمیفیکیشن، engagement کاربران را بالا برد؛ مثلاً Challengeهای دوره‌ای برگزار می‌شد که اگر کاربر مجموعه مشخصی از Moments (مثل تمام کارت‌های یک تیم یا یک بازیکن) را جمع‌آوری می‌کرد، جایزه ویژه‌ای می‌گرفت. این امر کاربران را ترغیب می‌کرد که در بازار به خرید و تکمیل کلکسیون بپردازند. Forums و گروه‌های اجتماعی متعددی شکل گرفت که افراد در مورد ارزش کارت‌ها، نوستالژی صحنه‌های مسابقات و نکات سرمایه‌گذاری بحث می‌کردند. خود NBA نیز با تبلیغ Top Shot در شبکه‌های اجتماعی و مشارکت بازیکنان (مثل تایرل هالiburton که ویدیو از واکنش خود به کارت دیجیتال‌ش منتشر کرد) به رشد جامعه کمک کرد.

اقتصاد و بازار ثانویه: Top Shot یک مثال عالی از متعادل‌سازی هواخواهان علاقه‌مند و سفته‌بازان بود. از یک سو بسیاری از خریداران بسته‌ها هدفشان نگه‌داشتن Moments از تیم محبوب‌شان یا خاطره بازی بود، از سوی دیگر عده زیادی با نیت سرمایه‌گذاری وارد شده بودند تا Moments نایاب را گران بخرند و گران‌تر بفروشند. در دوره اوج، برخی Moments Legendary (فوق نایاب) مثل یک دانک لبران جیمز تا ۲۰۰ الی ۲۵۰ هزار دلار معامله شد. اما Dapper و NBA هوشمندانه عمل کردند تا قیمت‌ها حباب بیش از حد نشود: به تدریج تعداد Moments جدید را افزایش دادند، تولید را کنترل‌شده بالا بردند (Seriesهای جدید) و اجازه دادند بازار به سمت تعادل برود. به گفته روهم قاریقزلو (مدیر Dapper)، بیش از ۳ میلیون از ۴٫۵ میلیون تراکنش در Top Shot تا آن زمان زیر ۵۰ دلار بوده که نشان می‌دهد بدنه اصلی کاربران درگیر معاملات خرد و کلکسیونی بودند نه صرفاً خریدهای عجیب گران. این امر حائز اهمیت است زیرا Top Shot را از یک حباب صرف سفته‌بازی متمایز می‌کند و آن را شبیه بازار واقعی کارت‌های کلکسیونی کرده که بیشتر معاملات در رنج پایین است و تنها آیتم‌های واقعاً خاص قیمت نجومی دارند.

زیرساخت فنی: Dapper Labs پس از تجربه CryptoKitties (پروژه قبلی‌شان که اتریوم را با ترافیک خود دچار مشکل کرد) فهمید که برای پذیرش انبوه به راهکار مقیاس‌پذیرتری نیاز است. بنابراین آن‌ها بلاک‌چین Flow را توسعه دادند و Top Shot بر بستر Flow اجرا شد. Flow طوری طراحی شده که سرعت تراکنش بالا و کارمزد بسیار پایینی داشته باشد و برای اپلیکیشن‌های مصرفی مانند بازی و کلکسیونی ایده‌آل باشد. قراردادهای هوشمند Flow با زبان Cadence نوشته می‌شوند و امنیت بالایی برای دارایی‌های دیجیتال فراهم می‌کنند. استفاده از Flow دو مزیت کلیدی داشت: ۱) عدم نیاز به کارمزد توسط کاربر در هر اقدام (Dapper به‌طور نامحسوس کارمزدها را مدیریت می‌کرد)، ۲) امکان ثبت صدها هزار NFT و تراکنش در روز بدون ازدحام شبکه. همچنین Flow به Dapper اجازه داد کنترل کامل تجربه کاربری را در دست داشته باشد؛ از کیف‌پول گرفته تا بازار داخلی و حتی مکانیسم KYC برای برداشت‌ها. این سطح یکپارچگی شاید از دیدگاه تمرکززدایی ایده‌آل نباشد، اما برای جذب کاربران اصلی بسیار مؤثر بود. حقیقت این است که Top Shot با تمرکززدایی ۱۰۰٪ مخالف بود تا تجربه بهتر شود – چیزی که در دنیای کریپتو نامتعارف است اما نتیجه داد. البته کاربران حرفه‌ای همچنان می‌توانستند NFTهای خود را به کیف‌پول شخصی Flow منتقل کرده و مالکیت کامل داشته باشند، اما اکثر قریب به اتفاق درون سیستم Dapper باقی می‌ماندند.

تیم و مشارکت‌ها: Dapper Labs که توسعه‌دهنده Top Shot است، تیمی مستقر در ونکوور کاناداست به رهبری روهم قاریقزلو. این شرکت توانست همکاری رسمی NBA و انجمن بازیکنان (NBPA) را جلب کند که دستاورد بزرگی بود؛ چرا که لایسنس ویدیوی بازی‌ها و برند NBA هسته محصول بود. مشارکت نزدیک با NBA (از طریق حق امتیاز فروش برای لیگ و بازیکنان) یک الگوی درآمدزایی برد-برد ایجاد کرد و سایر لیگ‌های ورزشی را نیز علاقه‌مند کرد. در نتیجه Dapper پس از NBA Top Shot، پلتفرم‌های مشابهی برای لیگ NFL (فوتبال آمریکایی) و UFC (ورزش رزمی) راه‌اندازی کرد. همچنین عملکرد خیره‌کننده Top Shot باعث شد سرمایه‌گذاران برجسته‌ای به Dapper Labs هجوم آورند: در سال ۲۰۲۱ این شرکت طی چند دور بیش از ۵۰۰ میلیون دلار سرمایه‌ جذب کرد و چهره‌هایی مثل مایکل جردن، کوین دورانت و ویل اسمیت در فهرست سرمایه‌گذاران بودند. ارزش شرکت Dapper در اواخر ۲۰۲۱ به حدود ۷٫۵ میلیارد دلار رسید که از بسیاری از تیم‌های ورزشی حرفه‌ای هم فراتر بود. حضور این سلبریتی‌ها و سرمایه‌ها نه تنها اعتبار پروژه را بالا برد بلکه Top Shot را بیشتر در رسانه‌های عمومی مطرح کرد.

نوآوری و تأثیر: نوآوری اصلی Top Shot در بازآفرینی تجربه کلکسیون ورزشی در بستر دیجیتال بود. قبل از آن، برخی تلاش‌ها برای NFT ورزشی شده بود اما هیچ‌یک محتوا و استراتژی به محکمی Top Shot نداشتند. Dapper نشان داد دیجیتال کردن کارت‌های ورزشی نه تنها امکان‌پذیر است بلکه مزایای بیشتری دارد: مثلا به جای عکس ثابت، لحظه واقعی بازی به‌صورت ویدیو ارائه می‌شود که جذاب‌تر است؛ یا اینکه مالکیت و منشأ کارت به لطف بلاک‌چین شفاف و تأییدشدنی است (دیگر خطر کارت تقلبی وجود ندارد). آن‌ها حتی کمبود حس ملموس بودن را با افزودن المان‌هایی جبران کردند – مثلا انیمیشن باز شدن Pack که شبیه پاره کردن پوشش یک بسته فیزیکی طراحی شد تا حس هیجان را منتقل کند. Top Shot همچنین نشان داد می‌توان NFT را به جریان اصلی هدایت کرد بدون استفاده از واژه "NFT"! بسیاری از کاربران حتی کلمه NFT را در سایت تاپ‌شات نمی‌دیدند، بلکه فقط از "Moments" و "Collection" حرف زده می‌شد. این امر از منظر بازاریابی یک نوآوری بود: فروش مزایا بدون درگیر کردن کاربر در پیچیدگی فنی. به طور کلی، موفقیت NBA Top Shot باعث شد لیگ‌ها و صنایع سرگرمی به پتانسیل NFT پی ببرند. امروز لیگ‌های فوتبال و سایر ورزش‌ها نیز به فکر پروژه‌های مشابه افتاده‌اند. همچنین Top Shot الگوی اثبات‌شده‌ای برای ترکیب IP محبوب با فناوری بلاک‌چین ارائه داد که می‌تواند در زمینه‌های دیگری (فیلم، موسیقی، کارت بازی و ...) به کار رود.

البته، باید اشاره کرد که تب اولیه Top Shot پس از مدتی فروکش کرد؛ قیمت Moments نسبت به اوج سقوط کرد و فعالیت کاربران کاهش یافت، به‌طوری‌که مثلاً در اوایل ۲۰۲۲ حجم ماهانه به مراتب کمتر از ۲۰۲۱ بود. این امر ناشی از اشباع نسبی بازار و افت عمومی بازار NFT بود. با این حال، Dapper Labs با پایگاه کاربری که ساخته بود و گسترش به ورزش‌های دیگر، همچنان بازیگر مهمی در عرصه NFT باقی مانده است. درس مهم Top Shot این بود که ارزش بلندمدت NFTها در گرو نگه‌داشتن تعادل میان کالکتورهای احساسی و سرمایه‌گذاران مالی است و همچنین اهمیت دارد که محتوای ارائه‌شده واقعاً برای کاربر نهایی جذابیت ذاتی داشته باشد (که در مورد Top Shot، عشق به ورزش این نقش را ایفا کرد).

جدول مقایسه پروژه‌های موفق NFT

برای مرور سریع‌تر تفاوت‌ها و شباهت‌های این پنج پروژه موفق NFT، جدول زیر نکات کلیدی هر کدام را مقایسه می‌کند:

پروژه NFT سال آغاز دسته‌بندی مدل درآمدزایی دستاورد شاخص ویژگی متمایز/نوآوری تیم و پشتوانه
CryptoPunks ۲۰۱۷ آواتار کالکشن هنری عرضه رایگان + درآمد از بازار ثانویه اولین پروژه PFP روی اتریوم؛ فروش یک پانک به قیمت ۸۰۰۰ ETH (حدود $۲۳٫۷M) پیشگام ERC-721 و هنر پیکسلی؛ ۱۰هزار کاراکتر منحصربفرد Larva Labs (خالقان دو نفره مستقل؛ خریداری‌شده توسط Yuga Labs در ۲۰۲۲)
Bored Ape Yacht Club ۲۰۲۱ آواتار + عضویت اجتماعی فروش اولیه ۱۰k میمون؛ drops تکمیلی + حق‌الامتیاز معاملات بیش از $۱B فروش کل؛ جذب سرمایه $۴۵۰M با ارزش $۴B؛ شهرت میان سلبریتی‌ها کلوپ خصوصی NFT با رویدادها و مزایا؛ واگذاری حقوق تجاری به دارندگان؛ معرفی توکن اختصاصی (ApeCoin) Yuga Labs (تیم ۴ نفره بنیان‌گذار؛ حامی سرمایه‌گذاران مطرح مثل a16z)
Axie Infinity ۲۰۱۸ بازی NFT (Play-to-Earn) فروش کاراکتر (NFT) و آیتم؛ کارمزد ۴٫۲۵٪ بازار؛ توکن‌های درون‌بازی اوج ۲٫۷ میلیون بازیکن روزانه؛ درآمد $۱٫۳B در ۲۰۲۱؛ اولین NFT با فروش $۴B+ مدل بازی برای درآمد؛ اقتصاد دوتوکنی (AXS/SLP)؛ ساخت زنجیره جانبی Ronin برای مقیاس Sky Mavis (استارتاپ ویتنامی؛ سرمایه‌گذاری شده توسط Mark Cuban, a16z و ...؛ بازی محبوب در آسیا)
Art Blocks ۲۰۲۰ پلتفرم هنر مولد (Generative) کارمزد پلتفرم (۱۰٪ مینت + ۲٫۵٪ ثانویه)؛ سهم عمده به هنرمند $۱B+ حجم معاملات تا ۲۰۲۱؛ فروش آثار هنری تا سقف $۳٫۳M (مثال Fidenza) هنر الگوریتمی روی بلاک‌چین؛ نتایج منحصربفرد هر مینت؛ سری‌های کیوریت‌شده معتبر Art Blocks Inc. (بنیان‌گذار Snowfro؛ جذب سرمایه $۶M؛ جامعه فعال هنرمندان و کالکتورها)
NBA Top Shot ۲۰۲۰ کلکسیون ورزشی دیجیتال فروش بسته‌های لحظات NBA + کارمزد ۵٪ بازار ۱M کاربر ثبت‌نامی در سال اول؛ $۷۰۰M فروش < کوچک>تا ۲۰۲۱؛ لحظات نایاب تا $۲۳۰k فروش هایلایت‌های رسمی NBA به‌صورت NFT؛ تجربه کاربری آسان (خرید با کارت بانکی)؛ ساخت بلاک‌چین Flow برای مقیاس Dapper Labs (تیم مجرب؛ حمایت NBA و NBPA؛ جذب $۳۰۵M سرمایه در ۲۰۲۱ با مشارکت ستارگان ورزشی)

هر یک از این پروژه‌ها به نوعی راهگشا بودند: کریپتوپانک سرآغاز تب آواتارهای NFT شد؛ بورد ایپ مفهوم باشگاه دارندگان NFT را جا انداخت؛ اکسی‌اینفینیتی اقتصاد بازی‌محور را معرفی کرد؛ آرت‌بلاک پلی بین دنیای هنر و بلاک‌چین ساخت؛ و تاپ‌شات NFT را به دنیای ورزش و مردم عادی برد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در پایان، بررسی این پنج پروژه موفق NFT نشان می‌دهد که راه‌های مختلفی برای رسیدن به شهرت و موفقیت در دنیای NFT وجود دارد. کریپتوپانک‌ها با تکیه بر نوستالژی هنر پیکسلی و عنوان نخستین بودن، ارزش تاریخی پیدا کردند. Bored Ape Yacht Club با تمرکز بر جامعه و برندینگ قوی ثابت کرد که یک مجموعه تصویری می‌تواند به پدیده‌ای فرهنگی تبدیل شود. Axie Infinity نشان داد نوآوری در مدل کسب‌وکار (Play-to-Earn) چگونه می‌تواند حتی زندگی اقتصادی افراد را تحت تأثیر قرار دهد (هرچند پایداری آن چالش‌برانگیز است). Art Blocks مسیر تازه‌ای برای هنرمندان دیجیتال گشود و اهمیت اصالت هنری و خلاقیت را در موفقیت NFTها یادآور شد. NBA Top Shot نیز پل ارتباطی دنیای سنتی و NFT بود و با ساده‌سازی تجربه کاربری، جمعیتی کاملاً جدید را وارد این حوزه کرد.

نکته مهم این است که موفقیت کوتاه‌مدت در بازار داغ NFT تضمینی برای ماندگاری بلندمدت نیست. برخی پروژه‌ها پس از اوج گرفتن، با افت استقبال مواجه شدند و چالش‌هایی مانند اشباع بازار، افت قیمت رمزارزها یا مشکلات فنی/امنیتی را تجربه کردند. بنابراین برای فعالان این حوزه (چه سازندگان پروژه و چه سرمایه‌گذاران و کلکسیونرها) داشتن دید بلندمدت و ایجاد ارزش پایدار اهمیت زیادی دارد. مواردی چون ساخت یک جامعه وفادار، ارائه کاربرد و سودمندی واقعی برای توکن‌ها، حفظ کمیابی و اصالت آثار، و تطبیق با شرایط بازار برای دوام یک پروژه NFT حیاتی‌اند.

برای مخاطبان علاقه‌مند، درس‌هایی که از این پروژه‌های موفق می‌توان گرفت عبارتند از:

  • به وجه تمایز پروژه دقت کنید: هر پروژه موفق یک دلیل متمایز برای شهرت دارد (اولین بودن، داشتن جامعه قوی، مدل اقتصادی نو، محتوای موردعلاقه عموم و ...). اگر قصد سرمایه‌گذاری یا راه‌اندازی پروژه NFT دارید، باید مزیت منحصربه‌فردی ارائه کنید.

  • جامعه‌سازی حرف اول را می‌زند: حتی بهترین هنر یا تکنولوژی بدون جامعه حامی ممکن است به چشم نیاید. ارتباط مداوم با کاربران، اعطای امتیازات به هواداران اولیه و ایجاد حس مشارکت، می‌تواند پروژه را از دیگران متمایز کند.

  • نوآوری فنی کافی نیست، تجربه کاربری مهم‌تر است: برخی پروژه‌ها با فناوری خارق‌العاده شکست خوردند چون کاربر عادی نتوانست با آن ارتباط بگیرد. پروژه‌های موفقی مثل Top Shot نشان دادند که گاهی مخفی کردن پیچیدگی و تأکید بر کاربرد، کلید پذیرش عمومی است.

  • مدل درآمدزایی و اقتصاد توکنی را دقیق طراحی کنید: Axie Infinity به علت عدم تعادل اقتصادی دچار مشکل شد، در حالی که BAYC با متنوع‌سازی درآمد (فروش NFTهای جدید، عرضه توکن، مشارکت با برندها) جریان ارزش را حفظ کرد. یک توکنومیکس پایدار که منافع همه ذینفعان را رعایت کند، برای موفقیت بلندمدت NFT ضروری است.

  • انطباق با مقررات و امنیت: پروژه‌های NFT اکنون آنقدر بزرگ شده‌اند که توجه نهادهای نظارتی را جلب کرده‌اند. درآمد بازی Axie در فیلیپین مشمول مالیات شناخته شد؛ یا هک شبکه رونین زنگ خطر امنیت را به صدا درآورد. بنابراین آینده پروژه‌ها به توانایی آن‌ها در تعامل با چارچوب قانونی و امنیتی نیز بستگی دارد.

در نهایت، تب NFT بخشی از روند بزرگ‌تر پیدایش وب ۳ و اقتصاد خالقان است. موفقیت پروژه‌های یادشده نشان می‌دهد که مردم آماده‌اند برای مالکیت دیجیتال، عضویت در جوامع آنلاین و کسب درآمد از محتوای دیجیتال ارزش قائل شوند. هر پروژه موفق NFT با همه تفاوت‌هایش، یک وجه مشترک دارد و آن ایجاد ارزش جدیدی است که قبلاً وجود نداشت. کریپتوپانک ارزش تاریخی/هنری جدید خلق کرد، BAYC شبکه اجتماعی نوینی از دارندگان ایجاد کرد، Axie منبع درآمد نوظهوری برای اقشار جدید شد، Art Blocks هنر ژنراتیو را تجاری‌سازی کرد و Top Shot راه درآمدزایی تازه‌ای برای لیگ‌های ورزشی گشود. به همین دلیل این پروژه‌ها توانستند موج‌های مقطعی را پشت سر بگذارند و در حافظه جمعی باقی بمانند.

برای مخاطبان و سرمایه‌گذاران، بررسی دقیق هر پروژه از حیث تیم، جامعه، سابقه فروش و نوآوری بسیار مهم است. بازار NFT همچنان جوان و پرریسک است و در کنار پروژه‌های درخشان، نمونه‌های زیادی از شکست هم وجود دارد. اما درس‌های آموخته‌شده از این پنج پروژه موفق می‌تواند به شما در تشخیص پروژه‌های آینده‌دار کمک کند. اگر محتوای یک پروژه برایتان جذاب است، جامعه فعالی پشت آن می‌بینید و مدل کسب‌وکار معقولی دارد، احتمال موفقیتش بیشتر است. در مقابل، اگر صرفاً بر موج تبلیغات سوار شده یا قول سودهای غیرواقعی می‌دهد، باید با احتیاط برخورد کرد.

در یک کلام، عصر NFT ثابت کرد که خلاقیت در دنیای دیجیتال حد و مرزی ندارد – از تصویر یک پانک پیکسلی گرفته تا یک صحنه ورزشی یا موجود فانتزی بازی – همه می‌توانند به دارایی‌هایی با ارزش واقعی بدل شوند، به شرط آن‌که درست عرضه شوند و جامعه مناسبی پیرامونشان شکل بگیرد. پنج پروژه‌ای که بررسی کردیم هر کدام قطعه‌ای از پازل آینده اینترنت و مالکیت دیجیتال را روشن کردند. باید دید نسل بعدی پروژه‌های NFT از این تجربیات چگونه بهره می‌برند و چه شگفتی‌های جدیدی خلق خواهند شد. زمان نشان خواهد داد، اما آنچه مسلم است اینکه نوآوری همراه با جامعه‌سازی، رمز موفقیت در دنیای NFT است – گذشته، حال و آینده.

نظرات
نظر خود را درباره مقاله برای ما ارسال کنید

آخرین مقالات